در راه رسيدن به تو گيرم که بميرم
اصلن به تو افتاد مسيرم که بميرم
يک قطره ي آبم که در انديشه ي دريا
افتادم و بايد بپذيرم که بميرم
يا چشم بپوش از من و از خويش برانم
يا تنگ در آغوش بگيرم که بميرم
اين کوزه ترک خورد! چه جاي نگراني است
من ساخته از خاک کويرم که بميرم
خاموش مکن آتش افروخته ام را
بگذار بميرم که بميرم که بميرم.
برچسب : غزل عاشقانه,غزل عاشقانه معاصر,غزل عاشقانه کوتاه,غزل عاشقانه هزارگی,غزل عاشقانه جدید, نویسنده : dchashmanesabz4 بازدید : 127